نیایش در رجب، ماه بزرگ خداوند

این تحقیق با فرمت ورد ، قابل ویرایش ، در 25 صفحه تهیه شده استخدایا چه بسیار زمانی که یاد تو از ذهن های ما رفت و در حال غفلت و پریشانی معصیت تو را انجام دادیم خدایا هر زمان که پرده های شهوت و عضب مرا فرا گرفتند و
دسته بندی فقه و حقوق اسلامی
بازدید ها 3
فرمت فایل doc
حجم فایل 18 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 25
نیایش در رجب، ماه بزرگ خداوند

فروشنده فایل

کد کاربری 3413
کاربر

نیایش در رجب، ماه بزرگ خداوند

خدایا چه بسیار زمانی که یاد تو از ذهن های ما رفت و در حال غفلت و پریشانی معصیت تو را انجام دادیم. خدایا هر زمان که پرده های شهوت و عضب مرا فرا گرفتند و به سوی نفس امّاره شتافتم پرده ای از شرم دیدگانم را فراگرفت تا جایی که جرئت بازگشت به سویت را نداشتم و از خجالت صدا در گلویم گرفته شد.

معبودا؛ راه زندگی راهی طولانی و پرفراز و نشیب است. می دانم هنوز راه زیادی را طی نکرده ام ولی در همین راه که طی کرده ام کوله بارم سنگین از گناه است.

پروردگارا؛ دستانم را برای توبه به سوی تو دراز می کنم، پس ای مهربانترین مهربانان، دریچه لطف و کرمت را نبند و دستانم را خالی برنگردان.

لطیفا؛ انوار طلایی ات را بر قلبم بباران و آن را همچون آینه صاف و بی ریا گردان.

و هم اکنون ماه رجب است؛ ماهی که خود به پیامبرت فرمودی ماه رجب را ریسمانی میان خود و بندگانم قرار داده ام، هرکس به آن چنگ زند به وصال من رسد.

آری این کلمات افقهای نورانی امید را در دل من گنهکار تابنده کرد آنجا که فرمودی:

ماه رجب، ماه مَن- بنده، بندة من- و رحمت، رحمت من است؛ هرکه در این ماه مرا بخواند، اجابتش می کنم و هرکه حاجت آورد عطایش کنم.

ویژگی های زندگی شیخ

ویژگی های زندگی ایشان همان مطالبی است که اهمیّت دادن آن در کلام اهل بیت آمده است به چند مورد اشاره می شود:

1- انصاف در کار:

امام علی (ع) در روایتی می فرمایند انصاف برترین فضیلت ها است، یکی از روحانیون نقل می کند که: عبا و قبا و لبّاده ای را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد. گفتم: چقدر بدهم؟ گفت: دو روز کار می برد چهل تومان. روزی که رفتم لباسها را بگیرم گفت: اجرتش بیست تومان می شود. گفتم فرموده بودید چهل تومان. گفت: فکر می کردم دو روز کار می برد ولی یک روز کار برد»

2- ایثار:

یکی از فرزندان شیخ می گوید: مادرم تعریف می کرد که: زمان قحطی بود حسن و علی (دو تن از فرزندان شیخ) روی پشت بام آتش روشن کرده بودند، رفتم ببینم چه می کنند. دیدم آن دو، پوست خیکی را آورده اند سرخ کنند و بخورند! با دیدن این صحنه گریه ام گرفت، آمدم

وفات شیخ

سرانجام در روز بیست و دوم شهریور ماه سال 1340 هجری شمسی، سیمرغ وجود پر برکت شیخ پس از عمری خودسازی و سازندگی از این جهان پرکشید.

فرزند شیخ می گوید:

دیدم اتاق پدرم شلوغ است؛ گفتند جناب شیخ حالش به هم خورده، بلافاصله وارد اتاق شدم، دیدم پدرم در حالی که لحظاتی قبل وضو گرفته و وارد اتاق شده بود رو به قبله نشسته که ناگاه بلند شد و نشست و خندان گفت: آقاجان خوش آمدید، آری امام زمان به دیدار او آمده بود، دست داد و دراز کشید و تمام شد در حالی که آن خنده را بر لب داشت خداوند رحمتش کند.

نوع فایل:word

سایز:18.6 KB

تعداد صفحه:25