دسته بندی | مبانی و پیشینه نظری |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 57 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 37 |
در 37 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
تاریخچه شخصیت
اهمیت موضوع شخصیت
درک مسأله ی «شخصیت» هدف نهایی و پیچیده ترین دستاورد روان شناسی است. شخصیت به یک معنا تمام روان شناسی را در برمی گیرد. هیچ آزمایشی در روان شناسی وجود ندارد که در شناساندن شخصیت سهیم نباشد. تذکر این نکته به هیچ وجه به معنای جزئی پنداشتن زمینه های دیگر روان شناسی، و بنا کردن شخصیت به منزله ی رشته ی رهنمود دهنده نیست، بلکه در حکم برجسته ساختن این نکته است که هر کس به بررسی شخصیت می پردازد نباید از قلمروهای دیگر روان شناسی ناآگاه باشد (مای لی[1]، 2008؛ ترجمه ی منصور، 1387).
شخصیت، محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند یادگیری، انگیزه، ادراک، عواطف و احساسات و هوش، و مواردی از این قبیل است. به عبارتی موارد فوق الذکر اجزای تشکیل دهنده ی شخصیت به حساب می آیند. بنابراین، حتی مطالعه ی بیماری های روانی و به خصوص بیماری های روان کنشی[2]- را که بنا به دیدگاه روان شناسان، شامل اکثر پسیکوزها مانند اسکیزوفرنیا، پسیکوزهای عاطفی، تمام نوروزها و تمام اختلالات شخصیتی و منشی، رفتارهای ضد اجتماعی، اعتیادها و انحرافات می شود- را می توان جز امراض شخصیت دانست. به عبارت دیگر، شخصیت همانند ظرفی است که تمام پدیده ها و فرایندهای روان شناختی در آن قرار دارد (شاملو، 1390)
2-4-2) تعریف شخصیت
صاحب نظران حوزه ی شخصیت وروان شناسی از کلمه ی شخصیت تعاریف گوناگونی ارائه کرده اند. از نظر ریشه ای، گفته شده است که کلمه ی شخصیت برای معادل کلمه ی personality یا personalitie فرانسه است در حقیقت از ریشه ی لاتین persona گرفته شده که به معنی نقاب یا ماسکی بود که در یونان و روم قدیم بازیگرات تئاتر بر چهره می گذاشتند. این تعبیر تلویحا اشاره به این مطلب دارد که شخصیت هر کسی ماسکی است که بر چهره می زند تا وجه تمایز او از دیگران باشد (کریمی، 1385). بنابراین مفهوم اصلی و اولیه ی شخصیت، تصویری ظاهری و اجتماعی است که براساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند قرار دارد. در زمان ما و دیدگاه عامه، هم چنان این مفهوم از شخصیت به جای مفهوم کلی آن به کار برده می شود. از این لحاظ، شخصیت معادل با شهرت، حیثیت اجتماعی، خصوصیات پسندیده ی جسمی و روانی، سنگینی و متانت، خوش رویی و بسیاری صفات مطلوب اجتماعی دیگر به کار می رود، چنان که می گوییم: «او آدم با شخصیتی است» (شاملو، 1390).البته این برداشت سطحی از شخصیت تعریف معقولی نیست، وقتی روان شناسان اصطلاح شخصیت را به کار می برند، منظورشان چیزی بیش از نقشی است که بازی می کنند. ...
...
[1]- Meili
[2]- functional mental illness
...
2-5) دیدگاه های مرتبط با صفات شخصیت
این نظریه که شخصیت و رفتار انسان نتیجه ی مجموعه ای از صفات مختلف است، از قدیم وجود داشته است؛ لیکن در زمان معاصر، دو گروه برای آن اهمیت قائل شد. و آن را توسعه دادند. یک گروه آن هایی هستند که به روش و بینش کلینیکی به نظریه پردازی درباره ی صفات پرداخته اند و گروه دیگر آن هایی هستند که به روش های آزمایشی و به ویژه آماری (مانند روش تحلیل آماری)[1] را اساس دست یابی به نظریه صفات قرار داده اند (شاملو، 1390).
در نظریه های صفات چنین استدلال می شود که می توان برای مشخص ساختن جنبه های مهم رفتار و تجربه می توان از تعداد معدودی ابعاد استفاده کرد. دلالت ضمنی چنین نظریه هایی این اندیشه است که موقعیت فرد در برخی یا تمام این صفات ممکن است با نیرومندی شخصیتی خاص مرتبط باشند. صفات به طور به هنجار در جامعه توزیع شده اند. بنابراین در یک صفت مفروض (برای نمونه برون گرایی) بیش تر مردم در سطح متوسط و افراد معدودی در سطح بسیار بالا یا بسیار پایین از این صفت قرار دارند (کار، 2004؛ ترجمه ی پاشاشریفی و نجفی زند، 1385).
در این قسمت به بررسی نظریه های آلپورت، کتل، آیزنک، مک کری و کاستا، مایکل اشتون و کیبوم لی پرداخته می شود.
2-5-1) دیدگاه آلپورت در مورد صفات
گوردن آلپورت از جمله روان شناسانی است که با روش و بینش کلینیکی به نظریه پردازی درباره ی صفات پرداخته است. به نظر آلپورت هرکس از مجموعه ای از رفتارهای خاص خود تشکیل می شود که او را از دیگران متمایز می سازد، و به این علت هیچ دو نفری کاملا شبیه هم نیستند (شاملو، 1390).
آلپورت صفات شخصیت را گرایش های پاسخ دادن به شیوه های یکسان یا مشابه به محرک های مختلف دانست. به عبارت دیگر صفات شیوه های با ثبات و بادوام واکنش نشان دادن به محیط هستند (شولتزو شولتز، 2005، ترجمه ی سید محمدی، 1385). او هم چنین بر این عقیده بود که صفات واحدهای اصلی شخصیت هستند. به اعتقاد او صفات واقعیت دارند و پایگاه آن ها در سیستم عصبی انسان است. صفات نشان دهنده ی آمادگی های کلی شخصیت انسان است و نظم در واکنش او در موقعیت های مختلف و در طول زمان را توجیه می کنند (پروین وجان، 2001، ترجمه ی جوادی و کدیور، 1392). آلپورت این نظر را مطرح می کند که خصیصه ها را می توان بر طبق این که تا چه میزان در شخصیت فرد نفوذ دارند طبقه بندی کرد در برخی افراد ویژگی هایی وجود دارند که به شدت ناچیز هستند، و تقریبا در هر کاری که آن فرد انجام می دهد، منعکس می شوند. هر کسی دارای ویژگی هایی است که کم تر نافذ است اما باز هم به طور گسترده ای در رفتار او نمایان است. در عین حال ویژگی های دیگری در این فرد وجود دارد که تنها در موارد نادر بر رفتار او تاثیر می گذراند. ...
....
[1]- factor analysis