دسته بندی | مبانی و پیشینه نظری |
بازدید ها | 2 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 55 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 64 |
در 64 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
تعامل والدین و فرزند
مرور ادبیات مربوطه به روان شناسی و آسیب شناسی نشان می دهد که موضوع تعامل مادر– فرزند از عمده ترین زمینه های مطالعه است. در این خصوص پژوهشگران به یافته های ارزشمندی دست یافته اند که در اینجا به پاره ای از آن ها اشاره می شود: از آنجا که مادر نخستین مراقب کودک است و مراحل اولیه رشد تاثیر قطعی بر شخصیت انسان دارد و چون بسیاری از مشکلات روان شناختی ریشه در این تعامل دارند تعامل بین مادر و فرزند مورد توجه خاصی بوده است. وقتی ازتعامل سخن می گویم منظور رابطه متقابلی است که بین والدین و فرزندان وجود دارد و اینکه آنها بر یکدیگر اثر می گذارند. با مرور ادبیات رشد و تربیت کودک، معلوم می شود که سالیان مدید مردم و حتی صاحب نظران بر آن بودند که کودک موجود منفعل است و تاثیری بر والدین و اطرافیان خود ندارد. ولی بعدها، یعنی در عصر حاضر، معلوم شد که نه تنها این طور نیست بلکه از همان روزها و هفته های نخست کودک بسیار فعال، پویا و اثر گذار است.
سلامت جسمانی و روانی مادر در ایجاد فضایی مطلوب در خانواده به عنوان نخستین پایگاه آموزش و پرورش، ازبنیادی ترین عوامل شکل گیری شخصیت کودک است (نوایی نژاد، 1373). نتایج پژوهش های بلسکی[1] و پلاس[2] (2011، 2010، 2009) مبین آن است که کیفیت مراقبت، حساس بودن و تعامل مثبت با مادر در دوران کودکی با مشکلات رفتاری در نوجوانی مرتبط است.مادر و کودک مجموعه ای را تشکیل می دهند که هرگونه ارزیابی و تلاش در قلمرو درمانگری، باید آن را در نظر بگیرد (دادستان، 1385). کودک وقتی می بیند که این مادر است که بیش از همه او را پرستاری و مواظبت می کند به او صادقانه عشق می ورزد ، میان آنان یک رابطه محبت آمیز و استوار برقرار می شود اما اگر مادر خونسرد ، بی قید یا بی محبت باشد ممکن است کودک را به واکنش های شدید وا دارد و او را موجودی خودخواه، نادان، سنگدل و غیر قابل اعتماد به شمار آورد (پارسا، 1375).
ارتباط میان مادر و فرزند، نه تنها از زمان تولد بلکه حتی پیش از آن نیز اثر بسیار مهمی در رشد روانی کودک دارد. اشتیاق مادر به داشتن یا نداشتن کودک دلیلی بر این مدعاست و دارای اثر تعیین کننده در رابطه مادر و کودک است. شخصیت مادر و نگرش او نسبت به کودک نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. ارزش های مثبت خانواده بیشتر به روابط نزدیک کودک با پدر وابسته است تا به مادر، مصاحبت گرم و صمیمانه پدر و پسر سبب می شود که پسر اعتماد به نفس و صراحت بیشتری پیدا کند و در او نسبت به دیگران احساس احترام و محبت پدید آید. این در واقع پدر پسر را در مقابله با رویدادها مرد زندگی بار می آورد. گرچه معمولاً به اندازه مادر در دختر خود نفوذ ندارد، ولی پدر مهربان و دلسوز به اعتماد به نفس و سازگاری دختر در میان همتایانش کمک کننده موثر است (پارسا، 1375).
رابطه بین کودک و مادر بسیار حساس و تغییرات آن بسیار چشمگیر است. ولی رابطه بین کودک و پدر کمتر دچار تغییرات می گردد و با ثبات تر است. برای برقرار شدن رابطه صحیح میان مادر و کودک، نه فقط مهارت و آشنا بودن مادر به وظایف مادری مهم است بلکه آشنایی مادر با خصوصیات روانی و رفتاری کودکی که در حال رشد است نیز اهمیت دارد (فیض، 1389). ...
...
[1]- Bealsky
[2]- Pluess
...
پیشینه تحقیقاتی
تحقیقات خارج ازکشور
نتایج پژوهش های باس و دورکی(1997، به نقل از یزدخواستی، 1389) نشان داده است که پرخاشگری انسان، دارای ابعاد و جنبه های فراوانی است: 1) بعد ابزاری یا حرکتی: این بعد به شکل پرخاشگری کلامی و جسمانی نمایان می گردد و هدف اصلی آن رساندن آسیب و زیان به دیگران است. 2) بعد عاطفی و هیجانی: این بعد از پرخاشگری که به صورت خشم بروز می کند، عوامل و شرایط درونی ارگانیزم را برای برانگیختگی فیزیولوژیک و هیجانی آماده می سازد. بعدی که وظیفه ی تدارک و آماده سازی رفتار پرخاشگرانه را بر عهده دارد. 3) بعد شناختی: این عامل که خصوت نام دارد، سبب ایجاد احساس غرض ورزی، دشمنی و کینه توزی نسبت به دیگران می شود. باس و وارن (2000) مدل جدیدتری برای پرخاشگری ارائه کردند که علاوه بر ابعاد سه گانه فوق شامل بعد چهارمی به نام پرخاشگری غیر مستقیم بود. این عامل به تمایل به ابزار خشم در حین اجتناب از مواجهه مستقیم اشاره دارد. بنابراین رفتار پرخاشگرانه ی انسان در یک سازه ی کلی ریشه دارد. سازه ای که در سطح می تواند به صورت خشم، خصومت، پرخاشگری جسمانی و پرخاشگری کلامی نمایان گردد. این ابعاد پرخاشگری، می توانند زمینه ی بروز انواع آسیبهای جسمانی و روان شناختی را فراهم سازد و نتایج پژوهش ها نشان داده است که پرخاشگری از شاخص های مهم پاره ای از اختلالات روانی مانند اختلال سلوک، اختلال فزونکنشی و اختلال شخصیت ضد اجتماعی به شمار می آید (به نقل از یزد خواستی، 1389). پاره ای دیگر از پژوهش ها نشان داده است که رفتار پرخاشگرانه با بیماریهای جسمانی مانند بیماری قلب و عروق و سردرد تنشی نیز در ارتباط است. ....
....
دسته بندی | فقه و حقوق اسلامی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 16 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 13 |
نکات مفید تربیت فرزندان
پدر/مادر بودن لذت زیادی دارد اما در عین حال کار سختی است. هیچ پدر یا مادری کامل نیست. همه ما اشتباه می کنیم. حتی پدر و مادرهای مهربانی که عاشق فرزندانشان هستند هم گاهی کارهایی می کنند که از روی قصد و غرض نیست، مثل داد زدن سر بچه ها یا بی احترامی به آنها. پس اگر فکر می کنید نمی توانید خودتان را کنترل کرده و بر اعصابتان مسلط باشید، حتماً به متخصص مراجعه کنید تا به سوء رفتار با کودکتان دچار نشوید.
گاهی اوقات خیلی خسته می شوم. آیا این طبیعی است؟
بله البته. همه ی والدین خسته می شوند. بچه ها وقت و انرژی زیادی از آنها می برند. این مسئله وقتی در زندگیتان هم مشکل داشته باشید سخت تر می شود مثل نگرانی های کاری، نگرانی برای پرداخت قبوض، یا مشکل در روابطتان. برای اینکه پدر /مادر خوبی باشید، باید مراقب خودتان هم باشید و برای حل مشکلاتتان کمک بگیرید.
وقتی خسته می شویم، چه کاری می توانیم بکنیم؟
کمی استراحت کنید. همه ی آدمها به استراحت و فراغت نیاز دارند. می توانید از همسرتان بخواهید که مراقب بچه ها باشد و خودتان به دیدن دوستان و آشنایان بروید و دفعه بعد نوبت به همسرتان می رسد که به استراحت برود. اگر با بچه ها تنها هستید و با همسرتان زندگی نمی کنید می توانید از اقوام بخواهید که گاهی از بچه ها نگهداری کنند.
گاهی اوقات از کوره در می روم و خیلی عصبانی می شوم. آیا این یعنی من پدر/مادر خوبی نیستم؟
نه اصلاً اینطور نیست. خیلی از والدین در برخورد با فرزندانشان از کوره در می روند. عصبانی شدن مسئله ای کاملاً طبیعی است، اما درست نیست که آن را سر بچه ها خالی کنید. وقتی عصبانی هستید، کمی استراحت کنید، مثلاً بچه ها را به پارک ببرید یا از یک دوست بخواهید که برای کمک شما بیاید. اگر هر روز از بچه ها عصبانی میشوید و نمی توانید عصبانیتتان را کنترل کنید، کمک بخواهید. می توانید با پزشک خانوادگیتان مشورت کنید.
آیا تنبیه فیزیکی بچه ها درست است؟
تنبیه فیزیکی بهترین راه تادیب بچه ها نیست. هدف از تادیب و تربیت بچه ها، یاد دادن خودداری به آنها است. تنبیه کردن فقط به آنها یاد می دهد که به خاطر ترس کاری را انجام ندهند. راه های بهتری هم برای تادیب بچه ها وجود دارد.
نوع فایل:word
سایز:16.6 KB
تعداد صفحه:13
دسته بندی | پژوهش |
بازدید ها | 0 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 17 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
مقدمه................................... 1
شباهت و تفاوت بین نقش اولیاء و معلمان .. 2
خانواده و تربیت فرزند................... 3
پدر و مادر باید به استعداد و توانایی فرزند در فراگیری دروس توجه کنند.......................... 4
پدر و مادر باید برای تعلیم فرزندان خود طرح و برنامه داشته باشند............................. 5
توجه پدر و مادر به نیازهای روانی فرزندان خود 6
روابط افراد خانواده با یکدیگر........... 7
ارتباط والدین با مدرسه.................. 8
ارتباط نزدیک والدین با فرزند............ 10
تشویق و تنبیه فرزندان .................. 11
استفاده از روش اغماض در تربیت فرزند..... 12
آموزش فرهنگ کار کردن به فرزندان......... 13
سهیم کردن فرزندان در امور خانه.......... 14
آموزش فرهنگ مطالعه به فرزندان........... 15
منابع و مآخذ 17
=============
قسمتهایی از متن:
چکیـده
فرد در خانواده متولد می شود و والدین یا دیگر اعضای خانواده از او مواظبت می کنند . خانواده بر شکل گیری شخصیت فرد به عنوان عضوی از اجتماع ، موجودی متفکر و دارای شناخت تأثیر زیادی دارد . نوع رفتار والدین در اعمال ، اندیشه ها و احساسات فرزندان تأثیرات عمده أی دارد . اگر فرد در خانواده أی رشد پیدا کند که به مسائل تربیتی و روانشناسی آگاهی داشته باشند بدون شک بسیاری از نیازهای روانی و عاطفی فرزند در حین رشد جسمانی او برآورده شده و چنین فردی در آینده در زندگی اجتماعی خود راحت تر و خیلی بهتر می تواند با دیگران ارتباط خوبی بر قرار کند. ...
...
ارتباط والدین با مدرسه
خانه و مدرسه در انجام وظایف تربیتی مکمل یکدیگرند . خانه مدرسه اول فرزند و مدرسه خانه دوم او است و اگر این دو نهاد روش ها و برنامه های هماهنگی نداشته باشند در روند رشد کودک اختلال به وجود می آید .
مهمترین وظایف پدران و مادران در جهت ایجاد هماهنگی بین خانه و مدرسه عبارتند از :
1 ـ به معلم فرزند خود با دید احترام نگاه کنند و اگر از کار او انتقاد دارند دور از حضور فرزند با معلم و مدرسه آن را مطرح کنند .
2 ـ بطور دائم در جریان اهداف و برنامه های آموزشی و تربیتی مدرسه قرار گیرند . حداقل هر ماه یکبار وضعیت رفتاری و اخلاقی فرزند خود را از معلم و مدرسه جویا شوند .
3 ـ برای شرکت در جلسات انجمن اولیاء و مربیان و یا کلاس های آموزش خانواده بطور جدی اوقاتی را در زندگی خود در نظر بگیرند.
4 ـ درباره برنامه های آموزشی و تربیتی فرزند خود با توجه به مقطع تحصیلی او معلومات لازم را کسب کنند .