دسته بندی | پژوهش |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 367 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 50 |
افزایش جمعیت و تاثیر آن بر اقتصاد و جامعه
مقدّمه
هفت میلیاردمین شهروند این کره خاکی، براساس تخمین متخصصان جمعیت شناسی، ۳۱ اکتبر (۹ آبان) متولد شد. عبور جمعیت جهان از مرز هفت میلیارد نفر، بازار تحلیل های مرتبط با رشد جمعیت را در سراسر جهان داغ کرده است؛ از تحلیل های مرتبط با تاثیر مخرب رشد بی رویه جمعیت بر اقتصاد کشورهای جهان سوم گرفته تا تحلیل های مرتبط به لطمه حاصل از رشد منفی جمعیت بر تعدادی از اقتصادهای توسعه یافته.
در این میان، بحث های مرتبط با رشد جمعیت، ظرف حدود ۲ سال پیش در ایران داغ بوده است. عده ای با استناد به پایین بودن میزان زاد و ولد در کشور، از سیاست های تشویقی برای افزایش زاد و ولد دفاع کرده، در حالی که عده ای دیگر معتقدند این گونه سیاست ها فقط به افزایش تعداد فرزندان در خانوارهای فقیر کشور منجر شده و وضعیت اقشار کم درآمد را در بلندمدت با مشکل مواجه خواهد کرد. در این میان عده ای از کارشناسان نیز معتقدند که کشور ایران ظرفیت جمعیتی به مراتب بیشتر از جمعیت فعلی را دارد، مشروط بر آنکه سیاست های اقتصادی مناسب به منظور تضمین رفاه شهروندان ایرانی در پیش گرفته شود. با این توضیحات، مقالات پرونده پیش رو می کوشند تا جنبه هایی از رشد جمعیت در ایران و نیز در سطح جهان را مورد ارزیابی قرار دهند.
● می توان هم کشور ثروتمندی بود و هم پرجمعیت
ظرفیت جمعیتی ایران چقدر است؟
کشوری با امکانات و وسعت ایران، قطعا ظرفیت پشتیبانی از جمعیتی به مراتب بیشتر از جمعیت کنونی را دارد. برای مثال در صورتی که تراکم جمعیتی ایران به اندازه تراکم جمعیتی کشور سنگاپور بوده و سیاست های اقتصاد کلان کشور نیز در کیفیتی مشابه سیاست های اقتصادی سنگاپور تنظیم شوند، بالغ بر ۱۱ میلیارد نفر می توانند در ایران زندگی کنند و از سطح رفاهی بسیار بالایی هم برخوردار باشند!
به عبارت دیگر، نمی توان ارتباط قاطعی بین تراکم جمعیتی یک کشور و سطح رفاه مردم آن برقرار کرد و رفاه شهروندان هر کشور توسط کیفیت سیاست های کلان اقتصادی آن تعیین می شود.
در نقطه مقابل، تا زمانی که کیفیت سیاست های اقتصادی کشور بهبود نیابد، اقتصاد ایران سال های سال درگیر مشکلات همان افزایش جمعیت دهه پنجاه و شصت است و خواهد بود و بنابراین بهتر است به همین رشد پایین جمعیت قناعت کنیم.
چندی پیش نظریه ای در کشور مطرح شد که ادعا می کرد ایران ظرفیت جمعیتی بسیار بیشتر از جمعیت فعلی را دارد. این نظریه تا چه حد می تواند درست باشد؟ جواب ساده این است که پاسخ چنین سوالی، به شرایط کلی سیاست گذاری اقتصادی کشور و در نتیجه به وضعیت کلی حاکم بر اقتصادی کلان ایران بستگی دارد.
بیایید نگاهی بیندازیم به شرایط کشورهای مختلف. تراکم جمعیتی به معنای تعداد جمعیت به ازای هر کیلومتر مربع، در کشورهای مختلف تفاوت زیادی دارد. سنگاپور کشوری است بسیار کوچک (مساحت حدود ۷۰۰ کیلومتر مربع!) با جمعیتی در حدود پنج میلیون نفر. اگر قرار باشد کیفیت سیاست های اقتصادی ما مشابه سنگاپور باشد و تراکم جمعیتی مان هم مشابه این کشور، با این مساحت که ایران دارد بیش از یازده و نیم میلیارد (درست خوانده اید، میلیارد!) نفر می توانند در ایران زندگی کنند و درآمد سرانه شان هم در حد و حدود سالانه ۶۰ هزار دلار باشد، یعنی یک سطح رفاهی بسیار بالا.
یا اگر کیفیت سیاست های اقتصادی ما مشابه کشور هنگ کنگ باشد و با فرض آنکه تراکم جمعیتی این کشور در ایران حاکم باشد، می توانیم ۱۰میلیارد نفر جمعیت داشته باشیم. سنگاپور و هنگ کنگ کشورهایی هستند که اقتصادشان بر مبنای صنعت و خدمات و تجارت است و تنوع قابل قبولی دارند.
اگر کمی محافظه کار باشیم و سنگاپور و هنگ کنگ را کشور معمولی حساب نکنیم، می توان در مورد کشورهای نسبتا بزرگ تری مثل هلند و ژاپن صحبت کرد. اگر تراکم جمعیتی ما مثل هلند باشد می توانیم بیش از ۶۶۰میلیون نفر جمعیت داشته باشیم یا اگر ژاپن را می پسندید می توان از جمعیت ۵۵۰ میلیون نفری صحبت کرد. اینها مثال هایی از کشورهای پیشرفته هستند تا گفته باشم که می توان جمعیت زیاد داشت و در عین حال ثروتمند هم بود.
همچنین کشورهایی هستند با تراکم جمعیتی بسیار کم و در عین حال فقیر. مغولستان کشوری است با درآمد سرانه حدود ۳۵۰۰ دلار و تراکم ۲/۱ نفر در هر کیلومتر مربع. دو نوع دیگر کشور؛ یعنی کشورهایی با تراکم جمعیتی بالا و فقیر، مثل بنگلادش و پاکستان و کشورهای دارای تراکم جمعیتی کم و ثروتمند، مثل کانادا، هم وجود دارند.
به عبارت دیگر هیچ نظریه اقتصادی نمی گوید که جمعیت زیاد الزاما خوب است یا بد. در نظریات اقتصادی هر دیدگاهی که کمبود منابع طبیعی از جمله زمین را مانع افزایش جمعیت و در نتیجه در دسترس بودن زمین و منابع را به معنای عامل افزایش جمعیت می شمارد، به نوعی دیدگاه مالتوسی به شمار می رود.
افزایش نیروی کار و افزایش سرمایه از جمله عواملی بودند که افزایش تولید را سبب شدند؛ ولی این دو مهم ترین عوامل نبودند. عامل اصلی افزایش بهره وری است که به کمک پیشرفت دانش بشری ممکن شده است.
امروزه تولیدی که یک فرد در یک روز می کند، چندین و چند برابر تولید روزانه یک فرد در صد سال پیش است. همچنین میزان تولید کالا و خدمات توسط یک فرد تحصیل کرده یا دارای تجربه و مهارت بالا، چندین برابر تولید یک کارگر ساده بوده و به همین دلیل است که بازار دستمزد بالاتری به فرد تحصیل کرده و با تجربه می دهد. این افزایش تولید میسر نمی شد مگر با استفاده از فن آوری های جدید و فن آوری هم چیزی نیست به جز تجلی دانش انباشته بشری.
برای اقتصاددانان بخشی از فن آوری های جدید اهمیت بیشتری دارد که به سیاست گذاری اقتصادی مربوط است. امروزه دانش ما از نحوه کارکرد اقتصاد، بسیار بیشتر از صد سال پیش و حتی چند دهه پیش است. برای مثال امروزه، بر خلاف ۳۰ سال پیش، تورم معضلی غیر قابل حل برای اقتصاددانان محسوب نمی شود. امروزه بر خلاف سی سال پیش، توانایی اقتصاددانان در تنظیم بازار ارز به نفع تولید و بهره وری زیر سوال نیست و امروز بر خلاف تمامی دهه های چهل تا هفتاد میلادی، سیاست های مناسب واردات و صادرات برای افزایش تولید و رفاه ناشناخته نیست.
به نظر نمی رسد در دهه های اخیر چندان توجه عمیقی به یافته های علم اقتصاد شده باشد. سیاست های پولی، ارزی، تعرفه ای و بانکی موجود، تنها معدودی از شاهدهای من بر این مدعا است.
مسوولان محترمی که معتقدید ایران ظرفیت ۱۵۰ میلیون نفر جمعیت را دارد، معتقدم که ایران ظرفیت جمعیتی بسیار بیش از اینها را هم دارد، مشروط بر آنکه سیاست های اقتصادی متناسب با آن اتخاذ شود، اما تا زمانی که کیفیت سیاست های اقتصادی موجود بهبود نیابد، اقتصاد ایران سال های سال درگیر مشکلات همان افزایش جمعیت دهه پنجاه و شصت است و خواهد بود و بهتر است به همین رشد پایین جمعیت قناعت کنیم.
روش جمع آوری داده و محدودیت های پیش رو
در این پروژه سعی بر آن شد تا با طراحی پرسشنامه ای نظرات مردم را در مورد افزایش جمعیت و تاثیر آن بر اقتصاد و جامعه را جویا شویم .همچنین با مراجعه با رسانه های عمومی ، اینترنت و کتابها اطلاعاتی در این باره بدست آمد که در ادامه گنجانده شده است .
پرسشنامه تهیه شده شامل 10 سوال در مورد افزایش جمعیت و تاثیر آن بر اقتصاد و جامعه بود که در ادامه این پرسشنامه را ملاحظه می فرمایید .
1- به نظر شما افرایش جمعیت چه تاثیری بر اقتصاد جامعه دارد ؟
مثبت زیاد مثبت کم منفی زیاد منفی کم
2- به نظر شما افزایش جمعیت چه تاثیری بر پرورش استعدادهای کودکان در جامعه دارد .
مثبت زیاد مثبت کم منفی زیاد منفی کم
3- به نظر شما افزایش جمعیت چه تاثیری در بروز ناهنجاری های اخلاقی در جامعه دارد ؟
مثبت زیاد مثبت کم منفی زیاد منفی کم
4- به نظر شما افزایش جمعیت چه تاثیری در اعتیاد به مواد مخدر در جامعه دارد ؟
مثبت زیاد مثبت کم منفی زیاد منفی کم
5- به نظر شما افزایش جمعیت چه تاثیری بر میزان سواد یک جامعه دارد ؟
مثبت زیاد مثبت کم منفی زیاد منفی کم
6- به نظر شما افزایش جمعیت چه تاثیری بر ایجاد اشتغال در جامعه دارد ؟
مثبت زیاد مثبت کم منفی زیاد منفی کم
7- به نظر شما افزایش جمعیت چه تاثیری بر تحصیل دانش آموزان جامعه دارد ؟
مثبت زیاد مثبت کم منفی زیاد منفی کم
8- به نظر شما افزایش جمعیت چه تاثیری بر تورم یک کشور دارد ؟
مثبت زیاد مثبت کم منفی زیاد منفی کم
9- به نظر شما افزایش جمعیت چه تاثیری بر رفاه و آسایش مردم در یک جامعه دارد ؟
مثبت زیاد مثبت کم منفی زیاد منفی کم
10- به نظر شما افزایش جمعیت چه تاثیری در کسب موفقیت های ورزشی یک کشور دارد ؟
مثبت زیاد مثبت کم منفی زیاد منفی کم
اما در راه اجرای این پروژه با مشکلات و محدودیت هایی نیز مواجه بودیم که در ادامه شرح داده شده است :
1- محدودیت در استفاده از اینترنت به عنوان یکی از منابع اصلی تحقیق
2- نبود آمار دقیق از جمعیت در کشور
3- کمبود منابع مالی در انجام تحقیق
4- محدودیت زمانی با توجه به اختصاص وقت برای دروس دیگر
5- عدم همکاری موسسات مربوطه به امور جمعیت
6- عدم شرکت برخی از دوستان در نظرسنجی به دلیل وجود مشکلات فرهنگی در جامعه
ادبیات.تحقیق
در اندیشه فلسفی، سیاسی و اقتصادی مدرن، انسانمحور اصلی بحثها است. تاکید بر تئوری شناخت و چگونگی فرآیند معرفتی در ذهن انسان و تواناییهای آن مهمترین ویژگی اندیشه فلسفی در دوران جدید را تشکیل میدهد. حقوق طبیعی یا ذاتی انسان موضوع اصلی اندیشهورزی سیاسی مدرن است و تفکر نوبنیاد اقتصادی انسان را به عنوان مبدا و مقصد ثروت، یعنی آنچه برای تداوم حیات و رفاه بیشتر لازم است، مورد بررسی قرار میدهد. به این ترتیب در اندیشه انسانمدار جدید، میتوان انتظار داشت که موضوع جمعیت جایگاه مهمی پیدا کند، اما مساله جمعیت از جهت دیگری نیز مورد توجه قرار میگیرد که عبارت است از رشد بیسابقه آن در سایه پیشرفتهای اقتصادی، علمی و فنی. از همان آغاز میتوان گفت که دو رویکرد کاملا متفاوت نسبت به موضوع جمعیت در میان اندیشمندان شکل گرفت. رویکردی که تحولات جمعیتی را به عنوان بخشی از نظام به هم پیوسته جامعه بشری تلقی میکرد که دارای سازوکارهای تنظیمکننده درونی است و رویکرد دیگری که جمعیت و نظام اقتصادی را جدا از هم و احیانا در مقابل هم قرار میداد. شاید بتوان آدام اسمیت و رابرت مالتوس را نمایندگان برجسته و آغازین این دو رویکرد تلقی کرد که از دو سده پیش تاکنون به اشکال مختلف مطرح شده است. پیشرفتهای سریع و بیسابقه دنیای مدرن اغلب نگرانیهایی را پدید آورده که صرفنظر از وارد یا ناوارد بودن آنها، موجب هوشیاری و اندیشهورزی عمیقتر شده است. انتقاد از درون یکی از ویژگیهای اندیشه مدرن و شاید مهمترین رمز فائق آمدن بر معضلات و بحرانها در دنیای جدید بوده است. به رغم اینکه اکثر هشدارهای مالتوس درباره تهدیدات رشد جمعیت به جهت علمی بیپایه و از جهت تجربی و تاریخی ابطال شده است، اما در هر صورت آنها را میتوان انگیزهای برای تفکرات عمیق و دقتنظرهای کارساز درباره مسائل جمعیتی دانست.
یکی از وجوه تمایز مهم اندیشه اقتصادی قدیم و جدید به مفهوم ثروت و منشا آن مربوط میشود. در اندیشه قدما که ارسطو بارزترین نماینده آنها است، ثروت صرفا به نیازهای معیشتی انسانها تعریف میشود و عرضه آن منحصرا به طبیعت باز میگردد. انسانها مصرفکننده ثروتی هستند که طبیعت به آنها ارزانی میدارد و آنها نقشی در تولید آن ندارند. اما در اندیشه مدرن، طبیعت سهم اندکی در تولید ثروت دارد و مقدار آن اساسا تابعی از کار و صنعت انسانها است. به علاوه، ثروت تنها در رابطه با نیازهای معیشتی تعریف نمیشود بلکه همه خواستههای انسانی اعم از ضروری و غیر آن در این تعریف جدید جای دارند. در هر صورت انسان مدرن در مرکز تولید و مصرف قرار دارد و سطح معیشت و رفاه وی نه در سایه بزرگواری طبیعت بلکه با کار و همت خود او بهبود مییابد. آدام اسمیت در کتاب معروف «ثروت ملل» این اندیشه را مطرح ساخت که با کار انسانها است که ثروت (به معنای نیازها و خواستههای انسانی) تولید میشود. (اسمیت، 104) بنابراین هرچه بازدهی نیروی کار انسانها بیشتر گردد، مقدار عرضه ثروت نیز متناسب با آن افزایش مییابد. آدام اسمیت تقسیم کار و تخصصی شدن تولید را علت اصلی بالارفتن بازدهی میداند و در عین حال معتقد است که تقسیم کار خود تابعی از گستره بازارهای مصرفی است. (اسمیت، 121) به این ترتیب مشاهده میشود که از دیدگاه اسمیت مجموعه انسانها یعنی جمعیت در هر جامعهای علت فاعلی، علت غایی و نیز ابزار افزایش ثروت است. این رویکرد خوشبینانه به جمعیت از همان آغاز معارضان قدرتمندی پیدا کرد.